جدول جو
جدول جو

معنی داد پاک - جستجوی لغت در جدول جو

داد پاک
(دِ)
عادل کامل. آنکه براستی دادگر است:
بمالید پس خانگی رخ بخاک
همی گفت کای داور دادپاک.
فردوسی.
بغلطید بر پیش یزدان بخاک
همی گفت کای داور دادپاک.
فردوسی.
همی گفت کای داور دادپاک
یکی بنده ام دل پر از ترس و باک.
فردوسی.
چنین گفت کای داور دادپاک
تویی آفرینندۀ باد و خاک.
فردوسی.
همی گفت کای داور دادپاک
سردشمنان اندر آور بخاک.
فردوسی.
چنین گفت کای داور دادپاک
بدستم ددان را تو کردی هلاک.
فردوسی.
همی گفت کای داور دادپاک
گر از خستگیها شوم من هلاک.
فردوسی.
چنین گفت کزداور دادپاک
پرامید باشید و با ترس و باک.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
داد پاک
آنکه براستی دادگر است
تصویری از داد پاک
تصویر داد پاک
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دست پاک
تصویر دست پاک
درستکار و امین، تهیدست و فقیر
فرهنگ فارسی عمید
(دِ)
پاکدل. که دلی پاک دارد. که قلبی صاف دارد. با دلی صافی. با ضمیر تابناک و دور از آلودگی
لغت نامه دهخدا
(دِ لِ)
دل روشن و بی غل و غش و دور از و ناراستی:
بزرگ امید گفت ای پیش بین شاه
دل پاکت ز هر نیک و بد آگاه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نِ)
منظور دین توحید است در برابر ادیان شرک و بت پرستی: و او نیز بر دین پاک از دنیا رفت. (قصص الانبیاء ص 29). و شیث نیز مدتی بر دین پاک زندگانی کرد وبرادران را به اسلام دعوت کردی. (قصص الانبیاء ص 29)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
پاکدامن. عفیف. مقابل آلوده دامن و دامن آلوده. مقابل تردامن
لغت نامه دهخدا
(پَ سَ)
دهی است از دهستان فرورق بخش حومه شهرستان خوی. واقع در 21هزارگزی شمال باختری خوی و 7هزارگزی جنوب باختری شوسۀ خوی به سیه چشمه. معتدل و مالاریایی و دارای 52 تن سکنه است. آب آنجا از رود دالند و چشمه، محصول آن غلات و کرچک و شغل اهالی آنجا زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
مزاح گونه است برای بیان زادگاه شخصی: چون فلان از خاک پاک تهران است
لغت نامه دهخدا
فراغه پاک کن زکاب بر قطعه ای لاستیکی که با آن نوشته مداد و جوهر را پاک کنند پاک کن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داد بک
تصویر داد بک
متصدی عدلیه رئیس قضات امیر داد میر داد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داد پرس
تصویر داد پرس
خواهان، عدالت و عدل و داد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داد گاه
تصویر داد گاه
جای انصاف، محکمه عدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داد یاب
تصویر داد یاب
یابنده عدل، انصاف جوینده، انصاف دیده، انصاف جسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داد یار
تصویر داد یار
کسی که یاری عدل کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان پاک
تصویر جان پاک
روح خالص و نا آلوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دود ناک
تصویر دود ناک
دود آلود متدخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درد ناک
تصویر درد ناک
درد آلود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست پاک
تصویر دست پاک
امین و درستکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مداد پاک کن
تصویر مداد پاک کن
((~. کُ))
وسیله ای از ترکیبات لاستیک برای زدودن اثر مداد
فرهنگ فارسی معین
دارای باطن پاک، خوش ضمیر
فرهنگ گویش مازندرانی